هستی ساز بشریت
صالحه رشیدی صالحه رشیدی

حدیت نیک وبد ما نوشته خواهد شد

زمانه را سند ودفتری ودیوانیست

 

هستی ساز بشریت ، زن را با انکار از محشون احساس وتندیس عشقش در سر زمین ما به بیراهه ادبی و فرهنگی کشانده میشود

حضور و بودنش را در طبیعت صرف وسیله و غرض میدانند ، عواطفش را زیر بار فریب و مکر تلقی کر ده وبار گران گناه ها بی تآمل حلقه گردنش می شود

بودنش را به مشکل می پذیرند واز عدمش رنج را تحمل ندارند و از لحاظ معنویت احساس تنهای وغربت میکنند

زیب و زینت زندگی را از مرحله سرکشی ( غرور )به مرحله تسلیمی ( عشق ) اعتراف نمی کنند و میدانند تمام زحمات روزانه شان در پای زن ختم می شود مسوولیت پذیری واعتماد به زندگی مشترک بر علاوه از سنن و رواج ها دیرنه و انتقال نسل به نسل از سده های دور بلکه یک ضرورت طبیعی و اجتماعی است و با لذت به ثمره آن عشق می ورزند و خادم میشوند چنان مسوولیت را در برابر آن بی چون و چرا می پذیرند و با هر نوع تلاش به خاطر بهبود زندگی ثمره های عشق شان ( فرزند)دست تازیده حتا متوسل به کاری های غیر مجازی وانسانی می شوند وقتی اعتقاد به کشتزار دارید( زنان کشتزار شما است ) پس پبذیرد که رفتن به سوی کشتزار ضرورت طبیعی است نه تحمیلی واز حاصل آن نباید هراس کرد و زن را محکوم ، که حاصل به میلش نیست (دختر) از کشت گندم جو جوانه نمی زند و اگر شما علاقه به کشت ندارید نروید به سوی کشتزار که شما را یاری می رساند به بهتر زیستن و عشق ورزیدن باتکمیل و رشد شخصیت در اجتماع و خانواده ، بدین باور باشیم که زن شگفتن و زیستن را ضمانت کرده . شاعر بدون عشق شعر سروده نمی تواند . نویسنده بدون عشق قلم را به حرکت ، رسام ترکیب رنگها ، صنعت گران صنعت را ، هنر مند هنر را ، شاهان دربار را نمی تواند بدون عشق به زن و رسیدن به آن حفظ کنند همه علایق و عشق ورزی از کجا آغاز میشود ؟ وهستی عشق از دامان کدام موجود زنده زاده می شود؟ و چرا از میوه دستش از بهیشت رانده شدند اگر باور به رانده شدن و کشتزار دارید پس به خود به اندیشید چرا زیر بار رفته اید ،اعتماد به نفس وایمان به عزم و اراده به کجا صعود کرد ؟ چرا در برابر وسوسه های شطانی تسلط و حاکم نشده دعوی رشد عقلانیت را کرده و محبوب تان را متهم به کم عقلی و فریب و راندند می کنید . چه تفاوتی از لحاظ انسان بودن وجود دارد غیر از ساختمان فزیکی ، اگر به قوی فکری و توانمندی فزیکی بحث کنیم کاملا بحث جداگانه خواهد بود و بر مبانی انسان بودن و غریزه طبیعی بحث کنیم تفاوت در میان نیست که فغر فروشی شود وجنس اول و دوم را به عنوان رقابت های تجارتی ارزش بدهیم انسان در طبیعت ارزش و جایگاه خاص دارد که در آن کدام قرار دادی به امضا نرسیده که تعیین مقام را اریه کند و یا انتخابات کرسی اول و دوم طرح شده باشد اما امکان دارد به زور و قدرت ، غصب مقام اول و دوم را تعیین کرد ،که این نوع قدرت ناشی میشود از زور ، ظلم ، ستم ، بی عدالتی ، خود کامی از قانون طبیعت و قانون انسانی . اما قانون انسانی حکم میکند اعتماد به نفس و بارو به نیرو و توانمندی ذاتی و اراده راسخ که می تواند رعایت و عدم رعایت قانون را هر دو جنس شامل حال خود سازد و صفات ذاتی که شامل اراده ، وجدان ، عاطفه ، شرف ، صداقت ، نیکو کاری و استعداد است خوشبختانه در وجود هر دو جنس احساس می شود که حد و اندازه خوبی و بدی آن از طریق اعمال روزانه به اثبات میرسد . اما بحث های علمی می تواند بدون داشتن تعصب به جنسیت ارزش و مقام و ضرورت هر دو جنس را واضح ساخت اما موضوع اساسیت بر انگیز و تحقیر آمیز را نباید شامل دین و مذهب ساخت وبا تعمق به حدود شریعی که برای زنان تعین شدن برای مردان نیز وجود دارد

اگر سرکشی عمل خلاف از حدود شریعی را در رابط به مردان شمار کنیم

زیر انبار گناه هاغرق شده برزخ را باید بپذیرند عوامل که سبب از بین بردن انسان می شود کی ها خواهد بود ؟ و کسی که به انسان زندگی می بخشد کی ها است.

خلاقیت تحمل وگذشت جنس اول و دوم از منجلاب زندگی زن و مرد ندارد صلا جنس بکار نیست بلکه عقل و فراست و شعور است که می توان زندگی را به نفع و کام خود بچرخاند به پدیده های طبیعی یکبار نظر اندازیم حتا شمارش آن از حد تصور ما با لا وغیر ممکن است از جمع حیوانات انواع و اقسام از پرنده ها ، خزنده ها .

حشرات و نباتات و انسان به عنوان اشراف مخلوقات بین دو جنس زن و مرد است که انسان بیشینه تاریخ بسیار طولانی دارد تمام موجودات زنده نظر به ضرورت غذا میگرند واز آب برای نوشیدن واز هوا برای تنفس استفاده می مکنند می توانیم با دید بسیار وسعی به انسان و کرامت والای انسانی احترام داشته گلوی را به نام زن خفه نسازیم واز لحاظ جنسیت که یک امر کاملا طبیعی است توهین و با نظر حقارت و سرزنش سویش ندیده ومنحیث زندگی ساز وهستی ساز بشریت ارج بگذاریم.


June 22nd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي